سفارش تبلیغ
صبا ویژن

88/3/6
3:21 عصر

ساز و آواز ، نگار و نگاشته

بدست هادی جمالیان در دسته هنر

همنشینی موسیقی و خوشنویسی برای آنانکه نوشته اند یا نواخته اند ، تداعی لحظه های نابی است که حس ناب ستایش زیبایی را در بر دارد. من اگر چه هیچگاه نه خوشنویس بوده ام و نه نوازنده ، اما همیشه از نماهنگ هایی که تصاویر خوشنویسی استادی بزرگ را با موسیقی سنتی ایران با آوای دف و نی یا تار و تنبور به هم می آمیزند لذت وافری برده ام. اما از این همنشینی فراتر گونه ای مشابهت بین ساز و آواز با آثار خوشنویسی است که آن را بیشتر می پسندم چرا که جلوه ای کوچک از هماهنگی بی بدیلی است که در این عالم در جریان است.

موسیقی سنتی ایرانی با آواز اساتید بزرگ ایران زمین گره خورده است. همانطور که آثار خوشنویسان ایران با هنر سنتی و بی بدیل تذهیب پیوند عمیقی دارد. راز و رمزی که در آواهای موسیقی نهفته است جلوه گر نوعی ابهام یا به گونه ای رواتر ، نوعی ایهام است که ذهن شنونده را به واحه ای در خیال خویش فرو می برد. اما آواز فضایی روشن و شفاف دارد. کلام حاوی پیام است و وادی خیال را آنچنان که خالق کلام خواسته ، شکل می دهد.

گواینکه در کلام هم ابهام و ایهام یافت می شود اما رهایی که در نوای ساز هست تا ذهن هر آن چه خواست بر آن نوا بنشاند و آنگونه که خواست پرواز نماید در آواز نیست یا کمتر هست. همین است که ساز و آواز را همنشین کرده تا خلوت و جلوت ذهن را بیارایند.

گاهی که ذهن خسته ای داریم و چندان در بند محتوا نیستیم شاید موسیقی بی کلام را ترجیح دهیم تا فقط شاید فقط بشنویم و نه اینکه گوش دهیم . هر چند موسیقی بی کلام را هم باید گوش داد و ...

تذهیب اما در خوشنویسی همتای نوای ساز است پر از ابهام . قوس ها و نقش های پیچ در پیچ ، گاه بر روال موزون و تکرار پذیر و گاه بر سیاق نفی مسبوق و بی بدیل. تذهیب هم مانند همتای خود در ساز ، کلام را در بر می گیرد و این بار نه کلام مقال را که کلام مکتوب. پیام مکتوب برای رهایی از تجرد در لفافه زیبا و پر رمز و راز نقش و نگار می نشیند تا همنشینی زیبایشان ، چشم نواز گردد و البته روح انگیز.

گاه آواز بی ساز هم دلنشین است همانطور که خط بی تذهیب. گاه ساز بی آواز هم خیال برانگیز است همانطور که نگار بی نگاشته.

در خوشنویسی اما جلوه ای دیگر از کلام مکتوب ، سیاه مشق است. سیاه مشق اگر چه در بادی امر از تمرین و تکرار ترکیب ها شکل گرفت اما رفته رفته به هویتی اثر گونه دست یافت چرا که زیبایی مختص خویش داشت و حسی را القا می کرد بی نظیر. سیاه مشق از تکرار واژه ها و حرف ها شکل می گرفت بر پهنه کاغذ. کلام قطعه قطعه می شد. تکرار همسان حروف قوت دست خوشنویس را نشان می داد و بی نظمی اجزا و نظم کل اثر قوت خیال خوشنویس را به رخ می کشید. سیاه مشق که ابتدایی ترین اثر هر مبتدی در خوشنویسی بود به سبکی فاخر برای اوج پختگی هنرمند تبدیل شد.

در آواز اما همتای سیاه مشق، تحریر است. تحریر صوت ،  تکرار نواهای کلام است که به ساز می نماید اما ساز نیست آواز است. همانگونه که سیاه مشق به نقش می ماند اما نقش نیست مشق است. "مولویه" اثر استاد شهرام ناظری این گونه است. پر از تحریر و چیزی شبیه سیاه مشق در خوشنویسی.